تعریف هایی برای موفقیت و روش های دستیابی به آن .
نوشته شده توسط : amir navabian

عریف هایی برای موفقیت و روش های دستیابی به آن .

اعتقاد به خود بخش بسیار بزرگی از موفقیت است. معمولاً دو باور اساسی برای دستیابی به موفقیت ضرورت دارد. ابتدا باید باور داشته باشید که مستحق موفق شدن هستید و نیز باور داشته باشید که توانایی موفق شدن را دارید.

گام نخست برای دستیابی به موفقیت این است که تعریف درستی از آن در ذهن داشته باشیم. شاید بهترین تعریف این باشد؛ موفقیت به پایان رساندن هر آن چیزی است که قصد آن را کرده ایم. به عبارت دیگر موفقیت یعنی تمام کردن کاری که برای آن برنامه ریزی کرده ایم.
این تعریف تصوری از شکست و موفقیت به دست می دهد یعنی اگر برنامه ای بریزید و آن را دنبال کنید به موفقیت می رسید و اگر برنامه ای را که می ریزید دنبال نکنید شکست می خورید. به این ترتیب می توانید درباره هر روز زندگی تان قضاوت کنید و در پایان هر روز به خود بگویید؛ «شکست خوردم» یا «موفق شدم».
شاید این موضوع واضح و مبرهن به نظر برسد اما واقعیت این است که تعداد کمی از افراد وقتی قصد کاری را می کنند آن را به پایان می رسانند.
مردم اعتقادات گوناگونی راجع به موفقیت دارند. یکی فکر می کند موفقیت یعنی انباشتن پول روی پول، دیگری رسیدن به اهداف را موفقیت می داند و کس دیگر تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه را. تعریف جالب دیگری هم از موفقیت هست؛ برانگیختن حسادت دیگران. به هر حال بیشتر مردم بر سر ارتباط موفقیت با هدف توافق دارند.
بعضی می گویند موفقیت یعنی هدف و هر چیز دیگری جز آن حاشیه است. براساس این تعریف کسانی که اهداف مشخصی دارند و آنها را مکتوب کرده اند در زمان بسیار کوتاه تری نسبت به کسانی که چنین کاری نکرده اند به اهداف شان دست می یابند. البته نحوه هدف گذاری هم مهم است طوری که تمام قدرت ذهن ناخودآگاه آدم برای رسیدن به آن به کار گرفته شود. نظر دیگری هم در تعریف موفقیت هست که می گویند موفقیت یعنی با آرامش انجام دادن آنچه گفته اید که انجام می دهید. معمولاً مردم آنچه را که می گویند انجام نمی دهند چه رسد به آنکه آن کار را با آرامش به پایان ببرند.
بعضی دیگر عقیده دارند موفقیت یعنی انضباط و کارهای منظم ساده ای که هر روز به آن عمل شود. قدرت نظم و ترتیب روزانه از تصور خارج است چون اگر هر روز به این رویه عمل کنیم تاثیر آن روز به روز بیشتر می شود. ممارست خوب یعنی ۳۶۵ روز توجه؛ البته می توان از چند خطای کوچک چشم پوشید. با چنین ممارستی حتی نمی توان شکست را تصور کرد. وقتی نظم و ترتیب به عادت روزمره بدل شود معمولاً فرد دیگر به آن فکر نمی کند و وقتی متوجه تاثیر آن می شود که نتایج مثبت به سوی او سرازیر می شود.
مثلاً نویسنده ای را در نظر بگیرید که روزی یک صفحه داستان می نویسد و این عادت را در طول سال حفظ می کند. حتی اگر روزهای تعطیل را حساب نکنیم تا پایان سال حدود ۳۰۰ صفحه داستان نوشته است.
اگر او کارش را حتی برای مدت کوتاهی ترک کند منبع الهام و انرژی خود را از دست خواهد داد اما اگر هر روز کارش را ادامه بدهد، حتی روزی چند کلمه بنویسد، ذهن اش مانند آهنربا افکار مربوط را به خود جذب می کند و آنها را بسط می دهد. کارهای مهمی را می توان به این شیوه در ساعت های مرده روز یا پس از اتمام شغل روزانه به سرانجام رساند.
همین روش نظم و ترتیب روزانه به تنهایی می تواند زندگی ما را دگرگون کند. یکی دیگر از مزایای نظم و ترتیب روزانه این است که چنین کارهایی به سرعت تبدیل به عادت می شوند و عادت شخصیت ما را خلق می کند. می گویند انگیزه چیزی است که شخص را وادار به شروع کار می کند و عادت چیزی است که شما را به ادامه آن وامی دارد.
بعضی ها اعتقاد دارند موفقیت ربطی به پول درآوردن ندارد بلکه آنچه موفقیت محسوب می شود، رشد کردن و رسیدن به موقعیتی است که آدم در نظر دیگران ارزشمند باشد. البته شاید با همین تعریف هم پول درآوردن موفقیت محسوب شود زیرا مردم برای کسب ارزش ناچار به پرداخت پول هستند. کسی که کارش را خوب و درست انجام می دهد معمولاً می تواند هزینه هرچه را می خواهد فراهم کند اما بعضی ها هم هستند که اعتقاد دارند موفقیت یعنی مهربانی با مردم و لذت بردن از زندگی.
کسی که این طور فکر می کند حتی اگر ورزشکار حرفه ای باشد فقط به بردن فکر نمی کند و از باختن نمی ترسد. او فکر می کند اگر تمام تلاشش را در هر بازی به کار بگیرد کارش را خوب و درست انجام داده است و البته با چنین تلاشی معمولاً برنده هم می شود. به این ترتیب تعریف موفقیت برای چنین فردی به کار گرفتن صد درصد توان و کوشش برای رسیدن به هدف است حالا نتیجه هرچه باشد فرقی نمی کند و البته معمولاً نتیجه عالی خواهد بود.
تعریف بسیار زیبای دیگری درباره موفقیت می گوید؛ موفقیت نتیجه عمل کردن مداوم در جهت مهمترین اهدافمان است. وقتی انرژی و توانمان را همواره بر آنچه بیشترین اهمیت را دارد متمرکز می کنیم راهی جز موفق شدن باقی نمی ماند. بیشتر و بیشتر خندیدن، احترام به فرهیختگان، مهر و محبت کودکان را برانگیختن، کسب ستایش منتقدان صادق، تحمل خیانت نارفیقان، درک زیبایی، پیدا کردن بهترین ها در دیگران و درک اینکه وجود شما باعث می شود حتی یک نفر هم که شده راحت تر زندگی کند؛ همه اینها موفقیت هستند.
● استحقاق و توانایی موفقیت
یکی از بزرگ ترین روانشناسان امریکایی به نام ویلیام جیمز شکست را به بی اعتمادی شخص به خودش مربوط می داند و می گوید؛ تنها یک علت برای شکست انسان وجود دارد و آن بی اعتقادی شخص به خود حقیقی اش است.
اعتقاد به خود بخش بسیار بزرگی از موفقیت است. معمولاً دو باور اساسی برای دستیابی به موفقیت ضرورت دارد. ابتدا باید باور داشته باشید که مستحق موفق شدن هستید و نیز باور داشته باشید که توانایی موفق شدن را دارید.
انضباط در کار هم در دستیابی به موفقیت موثر است. توانایی وادار کردن خود برای به تاخیر انداختن لذت های آنی برای رسیدن به لذت های بزرگ تر در درازمدت از ضروریات اجتناب ناپذیر موفقیت است.
خواست عمیق موفقیت هم حتی اگر احتمال دسترسی به آن کم باشد، از دیگر پیش نیازهای رسیدن به آن است. اگر کسی بخواهد موفق بشود باید سودای آن را در سر بپروراند. ممکن است به آرزویش نرسد اما هنگامی که سرش را بالا می گیرد باید زیبایی آن را ببیند، به آن اعتقاد داشته باشد و بکوشد هر جا که آرزویش می رود آن را دنبال کند.
آدم باید رویایش را محکم نگه دارد و در هر شرایطی آن را رها نکند. ممکن است مجبور شوید آرزویی را ۲۰ یا ۳۰ سال یا بیشتر از آن در ذهن خود نگه دارید اما ناامید نشوید، خود را در شرایطی مجسم کنید که آرزویتان برآورده شده است. هر کس رویای شخصی خودش را دارد، اما اصول بیشتر آنها یکی است چون همه ما برای زندگی احتیاج به دلیل داریم پس برای خود هدفی تعیین کنید و تا روز مرگ آن را رها نکنید. اگر هنوز نمی دانید چه هدفی برگزینید، کتابی بردارید و مشغول مطالعه شوید.
بدترین کار این است که از بیکاری تلویزیون تماشا کنید. با تلویزیون دیدن هیچ وقت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. آدم های موفق کاری که می خواهند انجام دهند حتی اگر چیزی که می خواهند خوردن ۵۰ بستنی باشد، این کار را شروع می کنند و تا پایان ادامه می دهند. اگر دنبال شغلی می گردید و برای پیدا کردن آن ناچارید هزار کپی از سوابق تحصیلی و شغلی خود را امضا کنید و به شرکت ها و موسسات دور و نزدیک ببرید حتماً این کار را بکنید چون با شروع و پیگیری این کار حتماً به شغل مورد نظرتان دست خواهید یافت.
اصل اساسی این است که باید کاری را که لازم می دانید انجام بدهید. بعضی اهداف هم نیاز به انجام کارهای مشخصی دارند پس چه دوست داشته باشید چه دوست نداشته باشید باید این کارها را انجام دهید. ممکن است هدف شما مستلزم کار سخت، سفر دور یا هم کلامی با افرادی باشد که دوست شان ندارید اما چاره ای نیست اگر می خواهید به هدف تان برسید باید از همین راه بروید. کمال گرایی دشمن موفقیت است. در کمال گرایی انسان هیچ وقت حرکت نمی کند چون همیشه منتظر است که همه شرایط مهیا شود.
اگر می خواهید ثروتمند شوید باید کارهایی بکنید که شما را به این هدفتان نزدیک می کند. اصلاً درست نیست که هر وقت وسوسه می شوید که پروژه هایتان را نیمه تمام کنار بگذارید به خودتان تلقین کنید که از اول هم خیلی مشتاق این کار نبودم.
بعضی ها فکر می کنند می توانند از راه های میانبری مانند دلالی یا کلاهبرداری زود پولدار شوند اما اگر اعتقاد داشته باشید «از هر دستی بدهی از همان دست می گیری» حتماً راه های شرافتمندانه تر را انتخاب خواهید کرد. بیشتر افراد موفق بر اهمیت عمل کردن در دستیابی به موفقیت تاکید دارند. عمل کردن کلید موفقیت است و بی عملی تنها علتی است که باعث می شود آدم ها به موفقیتی که رویایش را در سر می پرورانند نرسند.
نکته مهم دیگر در رسیدن به موفقیت حفظ خونسردی است. بدون اینکه عجله کنید یا هول شوید فقط کاری را که به نظرتان مهم و دلخواهتان است انجام بدهید. می گویند موفقیت به سراغ کسانی می آید که آنقدر سرشان شلوغ است که به دنبال موفقیت نمی گردند پس هدفتان موفق شدن نباشد فقط کاری را که دوست دارید و به آن اعتقاد دارید انجام بدهید بعد خواهید دید که موفقیت خود به خود می آید.
مادام که به خدا و خودتان اعتقاد داشته باشید، سخت بکوشید و به هیچ کس اجازه ندهید به شما بگوید نمی توانید این کار را انجام بدهید موفق خواهید شد. گاهی برای رسیدن به موفقیت باید آموزش دید و موفقیت وقتی حاصل می شود که وقتی می خواهید و وقتی هم که نمی خواهید آموزش ببینید. گاهی اوقات آموزش دیدن آسان است اما گاهی نیاز به تلاش بسیار دارد زیرا ممکن است در آن زمان خاص حس و حال آموزش نباشد.
اگر ضمن تلاش برای رسیدن به هدفتان به افرادی برخوردید که از کار شما یا نتیجه حاصل از آن خوششان نمی آمد نگران نباشید. فقط برای رسیدن به هدفی که تعیین کرده اید بکوشید و بگذارید آنها قضاوت خودشان را داشته باشند حتی سعی نکنید برای آنها استدلال کنید و دیگران را راضی نگه دارید. تنها شما مسوول اهداف خودتان هستید. منتهای کوشش خود را به کار بگیرید تا خودتان راضی شوید، در نهایت امکان دارد دیگران هم از نتیجه کار شما راضی باشند.
برای هر موفقیتی باید بهایی پرداخت و معمولاً کار سخت با خستگی همراه است. موفقیت فرزند کار سخت و پشتکار است. نمی توان با چرب زبانی یا رشوه دادن موفقیت حقیقی به دست آورد. بها را بپردازید و موفقیت را در آغوش بکشید. به یاد داشته باشید هر موفقیتی موفقیت دیگری به دنبال می آورد.
● از عقاید محدودکننده بگریزید
آیا تا به حال شده که بخواهید در کاری موفق شوید اما به دلایل ناشناخته ای از آن باز بمانید؟ ممکن است برای چنین اتفاقی دلایل گوناگونی وجود داشته باشد اما حتماً نخستین و مهمترین علت آن به خود شما بازمی گردد خیلی وقت ها باورهایی که در زندگی برگزیده اید شما را از رسیدن به موفقیتی که برای آن تلاش می کنید باز می دارد. سه راهکار اساسی زیر کمک می کند این باورهای محدودکننده را کنار بگذارید.
۱) آنها را بشناسید
نخستین راهکار این است که باورهایی که شما را از اهدافتان در زندگی دور می کند بشناسید تصور اینکه چیزی سرجایش نیست یا درست کار نمی کند به این معنی نیست که مشکلتان حل شده است بلکه باید دقیقاً پیدا کنید چه محدوده ای در سیستم باورهایتان شما را عقب نگه می دارد.
۲) آنها را با باورهای تقویت کننده جایگزین کنید
هنگامی که متوجه شدید کدام باورها شما را عقب نگه می دارد باید آنها را با باورها و تفکراتی جایگزین کنید که شما را قدرتمند می سازد. مثلاً اگر فکر محدودکننده ای دارید که براساس آن تصور می کنید فقط ثروتمندان در زندگی موفق هستند و می توانند پیش بروند باید آن را با این تفکر جایگزین کنید که هر کسی که راه موفقیت را یاد بگیرد می تواند زندگی خوبی داشته باشد.
۳) با بزرگان نشست و برخاست کنید
یکی از بهترین راه ها برای حذر از باورهای محدودکننده این است که اطراف خود را از آدم هایی پر کنید که کارهای بزرگی در زندگی شان انجام داده اند. هرقدر بیشتر با این افراد معاشرت کنید بیشتر متوجه می شوید که آنها هم مثل خودتان آدم های معمولی هستند. تنها تفاوتشان با شما این است که آنها نسبت به شما به چیزهای بزرگ تری فکر می کنند و اعتقاد دارند.

قضاوت شخصيت از روي چهره - چهره خواني

اگر زیاد اهل فیلم نگاه کردن باشید، حتماً به خوبی میـدانـید که اکـثر فیلم ها، جدیداً یکنواخت شده اند و دارای پیش فرض های کـلیشه ای کـم و بیـش یـکسانی هستند. چهره های قهرمانان خـانم در اغـلـب فـیلم های دراماتیک غالباً خوش سیما و دارای وجهه دخترانه می باشد. هنرپیشه های نقش اول نمایش های جـنـگی نـیز دارای صورت هـای خشـن و ابــروهــای درهم تنیده هستند.

برای مثال می توان راسل کرو در فیلم گلادیاتور را در نظر گرفت؛ اگـر او از هـمـان آغاز کودکی با چهره ای لطیف و معصوم به دنیاآمده بود، آیا هرگز شانس بازی در این فیلم را پیدا می کرد؟ پروفسور "دیوید پرت" استاد دانشگاه "اندروز" پاسخ منفی به این سوال می دهد. او پژوهشی را بر روی سیمای افراد و تصور باطنی دیگران از آنها در دست بررسی دارد.

او مطالعات خود را از 4 سال پیش شروع کرده و به هر چهره ای، نسبت به جذاب بودن او برای دیگران، یک رقم اختصاص می دهد. یکی از نخستین نتایج این بررسی به این شرح بوده است که خانم ها در طول چرخه ماهیانه خود، درست در زمان باروری، صورت های مردانه و محکم را بیشتر می پسندند. هر چقدر خط فک تقویت شود و ابروها به سمت پایین کشیده شوند، چهره فرد مردانه تر می شود. از سوی دیگر هر چه صورت پهن تر شده و فاصله میان چشم و ابرو افزایش پیدا کند، سیمای فرد، شکل زنانه به خود می گیرد.

تیم تحقیقاتی "پرت" به این نتیجه دست یافتند که مجموعه خصوصیاتی که در چهره فرد وجود داشته و جنسیت به او می بخشند، از مهمترین عواملی هستند که میتوانند ذهنیت دیگران را نسبت به او شکل دهند. به نظر می رسد که افراد با شخصیت های مختلف، دارای خصوصیات متفاوتی نیز هستند و این امر در زنان و مردان نیز متغیر میباشد.

5 فاکتور اصلی

برای اینکه "پرت" بتواند فرضیه خود را آزمایش کند، از یکی از چهارچوب های قابل قبول در سطح دنیا کمک گرفت. تست شخصیت: 5 مدل مختلف:

برونگرا - مهربان، خونگرم، پر حرف، اجتماعی

وجدانگرا - محتاط، سخت کوش، وظیفه شناس

سازگار - بخشنده، دلسوز، خونگرم، صمیمی، آماده برای کسب تجربه های جدید، خلاق، مستقل

رنجور خو - عصبی، ناآرام، نگران

با استفاده از این اطلاعات، آنها چند گروه دیگر از جمله: نیمه برونگرا و یا به شدت برونگرا را نیز به دسته بندی فوق افزودند و با استفاده از دانش کامپیوتر 15 چهره متفاوت بازسازی نمودند که در هر کدام از آنها برخی از خصوصیات تقویت شده بود و برخی دیگر خنثی شده بودند. سپس آنها از این تصاویر مرکب، برای نسبت دادن هر چهره ای به یک زیرگروم خاص کمک گرفتند.

دکتر "تونی لیتل" متخصص ادراک در تیم "اندروز" معتقد است: " امری که میان چهرههای برون گرا و درون گرا تفاوت ایجاد می کند، طرز لبخند زدن است." در حقیقت همیشه چهره محافظه کارانه افراد برونگرا آنها را از سایرین جدا می کند، این در حالی است که افراد برون گرا همواره یک نیشخند نامحسوس بر لب دارند.

جنگ تن به تن

اما اصلاً دلیل چهره شناسی چیست؟ دکتر "لیتل" به این پرسش پاسخ می دهد: این امر نقش مهمی را برای شناخت بهتر پیشینیان و تفاوت های فیزیکی آنها با نسل حاضر در اختیارمان قرار می دهد؛ به عنوان مثال همه ما زمانیکه احساس می کنیم دارای دشمنی هستیم که از هر لحاظ نسبت به او برتری داریم، به جنگ با او تن میدهیم. اما زمانیکه احساس کنیم طرف مقابل نسبت به ما دارای مزیت هایی است، خوب بالطبع ترجیح میدهیم در جنگی که نهایتاً شکست را برای ما به همراه دارد، شرکت نکنیم. راز بقا بر پایه فرضیه سیر تکاملی انسان ها استوار است، بنابراین پیشنیان باید به خوبی می فهمیدند که چه زمان می توانند اقدام به جنگ کرده و چه زمان باید از انجام چنین کاری خودداری کنند و پا به فرار بگذارند.

چهره های موافق و سازگار همیشه به موفقیت های اجتماعی دست پیدا می کنند. افرادی که در طرف مثبت قطب سازگاری قرار دارند، انسان هایی دلسوز، مفید و قابل اعتماد هستند. کسانی که در طرف منفی این قطب قرار دارند اکثراً ظنین، بدگمان، غرغرو، و عیبجو بوده و هیچ تمایلی به شرکت در فعالیت های گروهی ندارند. در تحقیقات "پرت" ثابت شد که پیوند محکمی میان خصوصیت اخلاقی "سازگاری" و ظرافت زنانه وجود دارد.

"پرت" به شخصه اظهار می دارد: "چهره های زنانه - چه خانم و چه آقا - برای مردم سازگارتر است. دلیل این امر آن است که کلاً خانم ها به عنوان انسان های مهربان و رئوف شناخته می شوند. هر چه چهره ها مردانه تر شود، سازگاری خود را برای دیگران از دست می دهد."

بنابراین آقایونی که دارای برخی ویژگی های زنانه در صورت خود هستند، نسبت به سایر مردها سازگار تر به نظر می رسند، و خانم هایی که دارای چهره های جذاب زنانه هستند، نسبت به خانم هایی که در چهره خود خصوصیات مردانه دارند، بیشتر مورد پذیرش قرار می گیرند.

البته پذیرش این مفروضات در فرهنگ های مختلف کاملاً متفاوت است؛ اما تیم تحقیقاتی "پرت" بر روی کلیه انسانها و سیر تکاملی اقوام گذشته در منطقه های مختلف جغرافیایی کار می کند.

شاید در گذشته با استفاده از پیش فرض هایی که چهره یک فرد می توانست به شما بدهد، به راحتی متوجه می شدید که چگونه باید با او رفتار کنید. در جنگ ها هم این مطلب به افراد کمک می کرد که دریابند آیا می توانند پشت حریف خود را به خاک بمالند و یا خیر.

اما با توجه به تمام موارد ذکر شذه و ارتباط میان خصوصیات چهره و رفتار افراد، نباید فراموش کرد که شخصیت و طرز برخورد افراد ریشه در مسائل بیولوژیک دارد.

پسرها پسر باقی می مانند

پیش فرض هایی که در مورد موافقت و سازگاری افراد در مبحث بالا ذکر شد، دقیقاً بازتاب حرکات مردانه ای است که نشات گرفته از ترشح هورمونی به نام تستسترون در بدن آنها است. چندین پژوهش متفاوت در این زمینه انجام شده که همگی حاکی از این امر هستند که تستسترون در مردان سبب می شد که آنها به ایجاد برخورد و درگیری با دیگران تمایل بیشتری از خود نشان دهند و ماهیت ضد اجتماعی داشته باشند.

پروفسور "دن الویس" و تیم همراهش تحقیقی را در مورد تاثیر تستسترون بر روی رفتار پسرهای جوان در دانشگاه "برگن" نوروژ انجام دادند. آنها در نهایت تعجب به این نتیجه رسیدند که میزان بالای تستسترون به هیچ وجه سبب بروز پرخاشگری و افزایش حس تعارض گرایی در نوجوانان پسر نیست.

بلکه پسرهای جوانی که نسبت به هم سن و سال های خودشان از تستسترون بالاتری برخوردار هستند، قدری تحریک پذیر تر بوده و ناسازگاری بیشتری از خود نشان می دهند. از دیگر پی آمد های این قضیه می توان به برافروختگی نسبت به کوچک ترین تحریک های بیرونی و جواب منفی به کسی که از آنها انتقاد می کند، اشاره کرد.

در تحقیقی که پروفسور "الن بوت" به همراه دکتر "جیمز دب" بر روی پرسنل نیرو هوایی امریکا انجام دادند به این نتیجه رسیدند که احتمال ازدواج مردهایی که میزان تستسترون آنها از حد نرمال بالاتر است، 50% کمتر از سایرین می باشد. به عبارت دیگران میزان بالای تستسترون سبب میشود که ناسازگاری افراد افزایش پیدا کرده و نتوانند به راحتی در کنار فرد دیگری زندگی کنند. لازم به ذکر است که بروز چهره مردانه در گرو میزان تستسترون موجود در بدن افراد است.

آقایونی که رفتار درستی ندارند

در اینجا می بایست اشاره کرد که به هیچ وجه نمی توان از تسترون به عنوان بهانه ای برای توجیه بدخلقی و رفتار ناشایست افراد استفاده کرد. به نظر می رسد که تستسترون تنها بر روی افرادی که به شخصه دارای زمینه ذهنی فعالی در این مورد هستند، تاثیر گذار واقع می شود.

هماطور که پیشتر نیز به آن اشاره شد، به نظر می رسد که میزان بالای تستسترون می تواند در فعالیت اجتماعی افراد مؤثر بوده و آنها را از جمع گریزان کند. این امر به خصوص در نوجوانان نیاز به بررسی های بیشتری دارد چرا که بر روی فعالیت های کلاسی و گروهی آنها تاثیر منفی می گذارد. البته ثابت نشده که میزان بالای تستسترون بر روی تمرکز و توجه افرا تاثیر می گذارد. در طی بررسی هایی که بر روی گروههای اجتماعی - اقتصادی کم در آمد جامعه انجام شد - با توجه به میزان تستسترون - این نتیجه بدست آمد که نه تنها این افراد بی توجه نسیتند، بلکه به خوبی در میان تمام قشرهای دیگر جامعه پراکنده شده اند.

خصوصیات زنانه و مردانه بر روی برونگرایی افراد نیز تاثیر می گذارند. اما بر خلاف موارد دیگر در این مورد به نظر می رسد که به جای یک رابطه متضاد، رابطه ای کاملاً همسان میان اعمال و هورمورنهای زنانه و مردانه وجود دارد.

در آزمایشی که پروفسور "وارنر مارتین هرمن" در دانشگاه برلین انجام داد، به این نتیجه رسید که استروژن موجود در بدن بانوان سبب می شود که آنها در تست شخصیت مربوط به برونگرایی نمرات بالاتری را کسب کنند. تحقیقات دیگر نیز حاکی از این امر هستند که تستسترون سبب ایجاد برونگرایی در مردان می شود و موجب می شود که تسلط بیشتری بر روی موقعیت های اجتماعی از خود نشان دهند .

یک مقدار بیشتر
"پرت" یکسری شواهد مقدماتی در مورد این مطلب که چهره های مردانه خیلی برونگرایانه تر از انواع زنانه خود به نظر می رسند، بدست آورده است. باز هم می توان به این نتیجه رسید که هورمون های زنانه و مردانه در این قسمت هم مانند سایر مسائل دیگر، نقش مهمی را ایفا می کنند.
اساس بیولوژیک خصیصه روان رنجور خویی تاکنون به طور کامل مشخص نشده است؛ اما به طور متوسط می توان گفت که خانم ها در برگه پرسشنامه رنجور خویی، امتیاز بالاتری نسبت به آقایون بدست می آورند. بر این اساس "پرت" معتقد است که هر چقدر چهره ها زنانه تر شوند، میزان عصبیت و رنجور بودن آنها نیز افزایش پیدا می کند.

برداشت اول مهم است

مشخص نیست که مردانگی و زنانگی صورت ها چه تاثیری می تواند بر روی محافظه کاری و یا وجدانگرایی افراد اشته باشد. البته چهره های مردانه اغلب به عنوان سیماهای غیر قابل اعتماد و ناپایدار معرفی می شوند، و کمتر مردی را می بینیم که صورت او به عنوان چهره ای وظیفه شناس، معتبر، و قابل اعتماد، مورد پذیرش عامه مردم قرار بگیرد.

البته همانطور که از قدیم الایام گفته اند: "هیچ گاه نباید یک کتاب را از روی جلدش قضاوت کرد." اما هر چقدر بیشتر بدانیم، بهتر می توانیم در زندگی روزمره از این حیله های قدیمی به نفع خود سود بریم و در عین حال از سیر تکاملی گذشتگان خود نیز مطلع خواهیم شد. به نظر می رسد که چیزی را که تاجرین در زندگی امروز خود به کار می گیرند، اجداد ما خیلی پیشتر می دانستند: برداشت اول مهم است .




:: برچسب‌ها: تعریف هایی برای موفقیت و روش های دستیابی به آن , ,
:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: